ادامه مطلب...
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( یکشنبه 87/10/15 :: ساعت 11:24 عصر )
»» یافتن یک کامپیوتر بر روی شبکه
یافتن یک کامپیوتر بر روی شبکه
استفاده از پنجره My Network Places برای گشتن در شبکه و پیدا کردن یک کامپیوتر خوب است اما به شرط آن که تعداد کامپیوترهای شبکه زیاد نباشد. اما گاهی اوقات لیست کامپیوترها آنقدر طولانی است که بالا و پایین رفتن در آن و پیدا کردن یک کامپیوتر می تواند کار وقت گیری باشد. خوشبختانه ویندوز به شما این امکان را می دهد که یک کامپیوتر شبکه راحتی با دانستن بخشی از نام آن پیدا کنید.
My Network Places را باز کنید
بر روی آیکون My Network Places در رومیزی خود جفت کلیک کنید تا پنجرهMy Network Places باز شود.
ناحیه جستجو را باز کنید
بر روی دکمه Start در نوار ابزار کلیک کنید تا ناحیه جستجو در سمت چپ پنجره My Network Places باز شود.
نام کامپیوتر را وارد کنید
نام کامپیوتری که به دنبال آن می گردید را درون کادر متن Computer name تایپ کنید. اگر نام کامل آن را بخاطر نمی آورید، فقط بخشی از آن را تایپ کنید.
کامپیوتر را جستجو کنید
برای شروع جستجو، بر روی دکمه Search کلیک کنید. نتایج جستجوی شما در قسمت راست پنجره My Network Places نشان داده می شود.
کامپیوتر را باز کنید
با جفت کلیک کردن روی هر کامپیوتری که در لیست نتایج جستجو نشان داده شده است می توانید آن را باز کنید. در این مثال، جستجوی من برای یافتن کامپیوتری که بخشی از نام آن Server1 است، فقط یک نتیجه به بار آورد: Server1
ناحیه جستجو را ببندید
مجدداً روی دکمه Search نوار ابزار کلیک کنید تا ناحیه جستجو بسته شود و به کارتان برگردید.
* توجه *
پر کردن بطور خودکار
در اینجا نیز مانند بسیاری جاهای دیگر سیستم، ویندوز جستجوهایی که قبلاً انجام داده اید را بخاطر دارد. هنگامی که واژه جستجوی خود را تایپ می کنید، ویندوز سعی می کند بقیه واژه جستجو را بر اساس چیزهایی که بخاطر می آورد برای شما پر کند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 2:11 صبح )
»» نفوذ پیشینیان بر روان شناسی انسان گرایی
نفوذ پیشینیان بر روان شناسی انسان گرایی
در نخستین سالهای دهه 1960 جنبشی در روان شناسی امریکا بوجود آمد که به عنوان روانشناسی انسان گرایی یا نیروی سوم شناخته شده است. این جنبش قصد آن نداشت که مانند بعضی از دیدگاههای نو فرویدیها یا نو رفتارگرایان شکل تجدید نظر شده یا انطباق یافتهای از مکتبهای فکری موجود باشد. بر عکس چنانچه از اصطلاح نیروی سوم استنباط میشود، روانشناسی انسان گرایی میخواست جای دو نیروی عمده روانشناسی یعنی رفتارگرایی و روانکاوی را بگیرد.
پیش بینی اندیشههای روان شناسان انسان گرا را مانند همه جنبشها میتوان در آثار روانشناسان پیشین یافت. « فرنتز برنتانو » اظهار داشته بود که روان شناسی باید هشیاری را به عنوان یک کیفیت یکپارچه مطالعه کند. « اوزالد کولپه » هم به روشنی نشان داد که تجربههای هشیار چندان ساده و ابتدائی هم نیستند. « ویلیام جیمز » در مورد تمرکز بر هوشیاری و توجه به کلیت فرد پافشاری کرد. روانشناسان گشتالت بر تجربه هشیار به عنوان زمینه درست و مفیدی برای مطالعه روان شناسی اصرار داشتند. در پیشینه روانکاوی نیز تعدادی از پایههای مواضع انسان گرایانه وجود دارند. آدلر ، هورنای ، اریکسون و آلپورت با دیدگاه فروید مبنی بر اینکه افراد زیر نفوذ نیروهای ناهشیار قرار دارند، مخالف بودند. آنها بر این باور بودند که ما در درجه نخست موجوداتی هشیاریم و دارای اختیار و اراده آزاد هستیم.
ظهور روان شناسی انسان گرایی
همانند دیگر جنبشها در روانشناسی نوین به نظر میرسد که روح زمان موجب میشود که اندیشههای پیشایند به یک جنبش واقعی تبدیل شود. روانشناسی انسان گرایی ظاهرا بازتابی از ندای ناآرامی و نارضایتی جوانان سالهای دهه 1960 علیه جنبشهای ماشین گرایی و ماده گرایی فرهنگ معاصر غرب بود. جنبش روانشناسی انسان گرایی به وسیله تاسیس مجله روان شناسی انسان گرایی ، در سال 1961 ، انجمن روان شناسی انسان گرایی امریکا در سال 1962 و شعبه روانشناسی انسان گرایی انجمن روان شناسی امریکا در سال 1971 قوام یافت، اما برخلاف تمامی سمبلها و خصائص یک مکتب فکری ، روانشناسی انسان گرا عمدا یک مکتب نشد. این قضاوت خود روانشناسان انسان گراست که با گذشت سه دهه از آغاز جنبش در گردهمایی سال 1985 که برای بحث درباره ماهیت این رشته تشکیل شده بود، بیان داشتند.
آبراهام مازلو در تاریخ روان شناسی انسان گرا
مازلو پدر روحانی روان شناسی انسان گرایی خوانده میشود و احتمالا بیش از هر کس دیگری در این جنبش جرقه ایجاد کرده و مسئولیت علمی بدان اعطا کرده است. در ابتدا مازلویک رفتارگرای پرحرارت بود، عقیده داشت که پاسخهای همه مسائل جهانی را میتوان با رویکرد مکانیستی و علوم طبیعی پیدا کرد. سپس یک رشته تجارب شخصی ، تولد نخستن فرزندش ، جنگ جهانی دوم و برخورد کردن با سایر اندیشهها درباره ماهیت انسان (فلسفه ، روانکاوی و روان شناسی گشتالت) او را متقاعد کرد که رفتارگرایی بسیار محدودتر از آن است که بتواند پاسخگوی مسائل پایدار انسانی باشد.
مازلو همچنین از تماس با برخی از روان شناسان اروپایی که از آلمان نازی گریخته و در ایالات متحده ساکن شده بودند، مانند آدلر ، هورنای ، کافکا و ورتهایمر تاثیر پذیرفت. احساس احترام او نسبت به ورتهایمر و مردم شناس امریکایی روت بندیکیت او را به سوی نخستین مطالعهاش در مورد اشخاص سالم از نظر روانی و خود شکوفا رهنمون شد. در دانشگاه برندیز در والتام ، ماساچوست ، از 1951 تا 1969 بود که مازلو نظریهاش را تدوین کرد و پالایش داد و به صورت مجموعهای کتاب منتشر ساخت. او از جنبش گروه حساسیت آموزی حمایت کرد و در سالهای دهه 1960 یکی از روان شناسان معروف شد. او در سال 1967 به ریاست انجمن روان شناسی امریکا انتخاب شد.
توجه به سلسله مراتب نیازهای انسان و ویژگیهای افراد خود شکوفا بخش عمده پژوهشهای او را تشکیل میدهد. ار مباحث مهم دیگر نظریه مازلو در انسان گرایی ویژگیهای شخصیت سالم ، اعتماد به نفس و رابطه آن با سلامت روانی ، فرانیازها یا انگیزههای متعالی ، تجارب اوج (حالت عرفان) ، حرمت زدایی ، آرمان شهر روانی ، وجدان را میتوان نام برد.
کارل راجرز در تاریخ روان شناسی انسان گرا
یکی از چهرههای معروف روان شناسی انسان گرا ، کارل راجرز است. او در دوران تحصیل در دانشگاه به عنوان نماینده فدراسیون جهانی دانش آموزان مسیحی به چین سفر کرد و ظاهرا تحت تاثیر این تماس با فرهنگ شرقی ، دید جدیدی نسبت به انسان پیدا کرد. تحصیلات راجرز در رشتههای تاریخ و روان شناسی بود. او پس از پایان تحصیلات خود در رشته تاریخ به عضویت پیروان یک انجمن دینی در نیویورک در آمد، اما در عین آشفتگی به این محیط روحانی متوجه شد که نمیتواند به آئین خاصی پایبند باشد و تصمیم گرفت کوششهای خود را در زمینه امور تربیتی و درمان متمرکز سازد. در نتیجه بخشی از عقاید وی در مورد ویژگیهای طبیعت انسان محصول تماسهایی است که او با مراجعان خود داشته است.
کوششهایی که راجرز در تشکیل و رهبری گروههای کوچک معمول میداشت و نیز تلاشهای او در زمینه آموزش و پرورش ، همگی به صورتی او را در عقایدی که در مورد روان شناسی انسان بدست آورده بود، تائید و تقویت میکردند و بر غنای باورهای روان شناختی وی میافزودند. راجرز طرز تفکر خود را مرهون محیط فرهنگی خویش میدانست که بر سنتهای یهودی مسیحی متکی بود. او با اعتمادی که به عقاید خویش داشت، آرزو میکرد گسترش جهانی پیدا کند و میکوشید نظریههای خود را برای افراد بیشتری توضیح دهد. تحقق خود ، توافق و عدم توافق ، انسان با کنش کامل ، توجه مثبت غیر مشروط ، درمان مبتنی بر مراجع محوری و ... از مفاهیم نظریه انسان گرایانه راجرز هستند.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 2:11 صبح )
»» نظریه روان کاوی کلاسیک
نظریه روان کاوی کلاسیک
اطلاعات اولیه
زیگموند فروید (Sigmund Freud) درسال 1856 میلادی در فرایبورگ اطریش به دنیا آمد و در سال 1939 در لندن در گذشت و در این 83 سال نظامی را بنیان گذاری کرد که به مثابه یک انقلاب بود. او نگرش ما را نسبت به طبیعت انسان و حتی فرهنگ و تمدن تغییر داد و موفقیت های عظیمی را کسب کرد.
روان کاوی (Psychoanalysis) محصول نظام فروید بود که تنها به او تعلق داشت و او از این لحاظ بسیار انعطاف ناپذیر بود، روانکاوی آفرینش من است هیچ کس نمیتواند بهتر از من دریابد که روان کاوی چیست. (فروید 1914) نظریه فروید شامل بخش متعددی شامل انرژی روانی ، رشد روانی- جنسی شخصیت ، ساختار شخصیت ، مکانیسمهای دفاعی (Defense Mechanism) و روشهای درمان بیماریهای روانی از طریق تداعی آزاد (Free Association) و تحلیل رویا (Dream Analysis) است.
انرژی روانی و غرایز
فروید که تحصیلاتش را در رشته پزشکی به اتمام رسانده بود در نظریه خود از اصطلاحهای فیزیولوژیکی استفاده میکرد. او چنین مطرح کرد که همانند کارکردهای جسمانی که به انرژی نیازمند هستند ذهن و روان نیز برای انجام کارکردهایش (مانند: ادراک دنیای خارج ، تفکر ، تصور ، یادآوری و …) به انرژی نیازمند است و آن را انرژی روانی نام نهاد که از لحاظ شکل و نوع با انرژی جسمی تفاوت دارد. علاوه بر این او بر پایه اصل بقای انرژی این موضوع را مطرح کرد که انرژی جسمی میتواند به انرژی روانی تبدیل شود و بر عکس و پیوند این دو شکل انرژی توسط غریزه (Instinct) انجام میشود.
در تعریفی کوتاه میتوان گفت غریزه عبارت است از محرکهای ذهنی که از درون بدن موجود زنده سرچشمه میگیرند. فروید غریزه را واحد بنیادی نظریه خود به حساب آورد. از نظر او غریزه برانگیزاننده و پیش راننده شخصیت بوده ، رفتار را تحریک نموده و به آن جهت میدهد. محرک غرایز نیز عوامل درونی مانند کمبود غذا ، آب و… هستند که به صورت یک نیاز (Need) تبلور یافته ، در ذهن تبدیل به یک سایق (میل) میشود و غریزه را در جهت برآورده ساختن آن سایق تحریک میکند.
انواع غرایز
فروید غرایز را از صرف نظر از تعدادشان به دو نوع تقسیم کرد: غرایز زندگی (Life Instinct) و غرایز مرگ (Death Instinct) . از نظر او غرایز زندگی در جهت ارضای نیازهای جسمی عمل میکنند و در خدمت بقای فرد هستند. جهت غرایز زندگی به سمت رشد و نمو است. مهمترین غریزه زندگی از نظر فروید غریزه جنسی است که آن را در معنای گستردهاش یعنی دربر گیرنده تمام رفتار و اندیشههای لذت بخش تعریف کرد و نه در معنای محدود شهوت.
فروید در مقابل غرایزه زندگی غرایز مرگ یا ویرانگر را قرار داد، و گفت انسانها تمایلی ناهوشیار (Unconscious) به مردن دارند. مهمترین غریزه مرگ از نظر فروید غریزه پرخاشگری است که انسان را به تخریب ، تسخیر و کشتن دارد. او پرخاشگری را به عنوان بخشی از سرشت انسان که اهمیتی همطراز با غریزه جنسی دارد، در نظر گرفت.
رشد روانی - جنسی شخصیت
با توجه به اهمیتی که فروید به غریزه جنسی قائل بود، رشد شخصیت را به صورت مراحل جنسی توصیف کرد، که در آن یکی از مناطق شهوتزا در مرحله معینی اساس لذت بردن کودک را فراهم میآورد و در واقع در هر مرحله یکی از مناطق شهوتزا از اهمیت بیشتری برخوردار است. بطور خلاصه فروید پنج مرحله را در رشد روانی جنسی شخصیت در نظر گرفت که عبارتند از: مرحله دهانی ( Oral stage) ، مرحله مقعدی (Anal stage) ، مرحله تناسلی (Phallic stage) ، مرحله نهفتگی (Iatency stage) و مرحله جنسی.
ساختار شخصیت
فروید در تشریح ساختار شخصیت دو دیدگاه متفاوت ارائه کرد. او در نخستین دیدگاه خود ابراز کرد که شخصیت به سه سطح هشیار (Conscious) ، نیمه هشیار (Preconscious) و ناهوشیار (Unconscious) تقسیم میشوند. دومین دیدگاه فروید ساختار شخصیت در سالهای آخر زندگی فروید مطرح شد. او در این دیدگاه شخصیت را به روش دیگری نیز تقسیم بندی کرد که شامل نهاد (Id) ، خود (Ego) و فراخود (Super Ego) میشد. فروید این دو دیدگاه را برهمدیگر منطبق میدانست و میگفت تمام نهاد در سطح ناهشیار عمل میکند. در حالی که قسمتی از خود و فراخود در ناهشیار و قسمتی در هشیاری قرار دارند.
مکانیسمهای در ساختار شخصیت
در دومین دیدگاه فروید نسبت به شخصیت خود از جایگاه ویژهای برخوردار است. چرا که از لحاظ سلسله مراتب تشکیل یافتن دومین ساختار است. فروید ویژههای نهاد و فراخود را به ترتیب به صورت تابع کامل اصل لذت و تابع کامل اصل اخلاق گرایی (وجدان اخلاقی) توصیف میکند و هر یک میخواهند خود را که در وسط این دو ساختار قرار دارند تحت سلطه خود در آورند و از این طریق تمایلات و دستورات خود را به اجرا در آورند. در واقع بین نهاد و فراخود یک تعارض و جنگ دائمی وجود دارد که برخود تحمیل میشود که بصورت اضطراب ( Anxiety) در فرد متجلی میشود.
فروید برای خود مکانیسم دفاعی ویژهای را توصیف کرد که از طریق بکارگیری آنها در سطح ناهشیار خود موفق میشود در برابر لذت گرایی نهاد و اخلاق گرایی افراطی فراخود مقاومت کند و بدین وسیله سطح اضطراب را در فرد کاهش دهد، ولی زمانی که دیگر این دفاعها کارایی خود را از دست بدهند یا شکست بخورند، ساختار شخصیت فرو میپاشد (کل شخصیت میدان جنگ نهاد و فراخود میشود و فرد کنترلی بر اعمال خود نخواهد داشت) و فرد با انواعی از بیماریهای روانی از روان رنجور (Neuroic) تا روان پریش (Psychotuc) دچار میشود. برخی از این مکانیسمهای دفاعی عبارتند از: سرکوبی (Repression) ، انکار (Denial) ، فرافکنی (Projection) ، جابجایی (Translocation) ، دلیل تراشی (Rationalization) ، بازگشت (Reversion) و …
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 2:11 صبح )
»» مقدمهای بر ارتباط استرس با بهداشت روانی
مقدمهای بر ارتباط استرس با بهداشت روانی
بر اساس تحقیقات مختلف افراد زیادی از تحمل استرس رنج میبرند این استرس ها در طولانی مدت میتواند ناهنجاریهای مختلفی را سبب شده و تاثیر منفی خود را در زندگی روزانه فرد نشان دهد. استرس علاوه بر تاثیرات فیزیکی و جسمانی که بوجود میآورد از جمله ناراحتی قلبی ، گوارشی و ... شرایط روحی و روانی افراد را نیز به مخاطره میاندازد. پژوهشها نشان میدهد افراد دچار استرس از بیخوابی و بدخوابی رنج میبرند که به نوبه خود عوارض متعدد روانی را در فرد موجب میشود مثل کاهش عملکرد روزانه فرد از سوی دیگر افسردگیها ، اضطرابها و انواع مشکلات روحی روانی میتوانند در نتیجه تحمل استرس طولانی مدت بر فرد عارض شوند.
حال اگر چنین شرایطی در طولانی مدت تداوم یابد و فرد کنترل مفیدی روی آنها نداشته باشد و نتواند آرامش روحی و روانی خود را برقرار سازد در دراز مدت عواقب و تاثیرات منفی را ناظر خواهد بود.
تاثیرات مخل سلامتی ناشی از استرس
علائم ناشی از استرس را به اشکال مختلف ممکن است در فرد ظهور بروز کند. دستهای از این علائم را میتوان به عنوان علائم جسمانی و فیزیکی طبقه بندی کرد مثل ناراحتیهای عضلانی و ماهیچهای که اغلب به صورت کشیدگی ، سفتی و دردناک شدن عضلات احساس میشوند. پشت درد ، گردن درد ، سردرد ، فشار خون بالا ، کاهش مقاوت بدن در مقابل عفونتها و ... از جمله تاثیرات جسمانی استرس هستند. که هر یک از اینها با اعمال تاثیرات خود روی شرایط روحی و روانی افراد وضعیت فرد را سختتر و غیر قابل تحملتر میسازند.
گذشته از تاثیرات روانی این علائم جسمانی ، دیگر تاثیرات روانی استرس عبارتند از بیخوابی ، پرخوابی ، افزایش یا کاهش میل به غذا که اغلب به صورت روانی احساس میشود، تمایل به گریه ، گرایش به مصرف مواد مخدر و الکل ، کاهش عملکرد حافظه ، بیقراری و ناآرامی ، افسردگی ، زود رنجی ، اضطراب ، پرخاشگری ، بی حوصلگی ، عدم لذت بردن از فعالیتها و سرگرمیها از جمله تاثیرات روانی استرس هستند.
استرس ، بهداشت روانی و عملکرد روزانه فرد
استرس با پدید آوردن تاثیرات مخربی در وضعیت جسمانی و روانی شرایط زندگی او را تحت تاثیر قرار میدهد. در این شرایط عملکرد شغلی فرد ممکن است تحت تاثیر قرار گیرد. اغلب افراد دچار استرس که نمیتوانند کنترل و مدیریت مفید استرسی داشته باشند با کاهش عملکرد شغلی مواجه میشود کسالت ، بی حالی ، عصبانیت ، بیخوابی معمولا توانایی فرد را در انجام وظایف شغلی و حتی روابط کاری او تحت تاثیر قرار میدهد و مشکلات افزونتری را برای او بوجود میآورد. از سوی دیگر روابط خانوادگی این افراد معمولا مختل میشود.
بروز اختلافات خانوادگی زمانی که یکی از اعضا یا کلیه اعضا خانواده در شرایط استرسزا زندگی میکنند افزایش چشمگیری پیدا میکند که حاکی از تاثیرات روانی استرس روی فرد است. تحمل استرس پیشرفت تحصیل دانش آموزان و دانشجویان را نیز تحت تاثیر قرار میدهد که در این میان فاکتورهای موثر بر شرایط روحی و روانی نقش عمدهای بازی میکنند.
فاکتورهای بهداشت روانی در افراد دچار استرس
میتوان گفت یک دور با کل در ارتباط بین استرس و فاکتورهای بهداشت روان وجود دارد. بطوری که تحمل استرس بهداشت روانی فرد را به مخاطره میاندازد. و به خطر افتادن و تضعیف فاکتورهای بهداشت روان تحمل بیشتری را بر فرد تحمیل مینماید و این دور به این صورت تداوم مییابد. تحقیقات نشان میدهد مهارتهای مقابلهای که فاکتور مهمی در حفظ بهداشت روانی سالم در فرد است در شرایط استرسزا تحت تاثیر قرار میگیرند و در صورتیکه فرد نتواند به خوبی از این مهارتهای مقابلهای برای کنترل استرس استفاده کند با مشکلات عدیدهای در زمینه بهداشت روان مواجه خواهد شد.
معمولا افرادی که مهارتهای مقابلهای خوبی در برابر ناراحتیها و مشکلات دارند کمتر تسلیم شرایط استرسزا قرار میگیرند و اغلب از فنونی استفاده میکنند که بتوانند شرایط استرسزا را تحت کنترل خود در آورند و به این صورت محافظت بیشتری از سلامت روان خود را داشته باشند. لازم است برای جلوگیری از تحت مخاطره قرار گرفتن بهداشت روانی ، شیوههای مدیریت استرس در افراد آموزش داده میشود تا از بروز مشکلات بعدی و فزونی پیدا کردن شرایط استرسزا جلوگیری گردد.
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 2:11 صبح )
»» پیامک
کتاب های پر فروش امسال : 1)افسانه ی بنزین از پائولو بنزینی 2) بنزین ها و حکایات 3) بنزینامه از بنزدوسی 4)خدمات متقابل بنزین و اسلام استاد مبنزینی 5) بنزین زدن یک دقیقه ای دیل بنزینی 6) قطره قطره تا ملاقات "اتمام شارژ" دکترعلی بنزینی
تو شیراز مادر رو از دختر نمیشه تشخیص داد تو اصفهان گدا رو از پولدر تو تهران دخترو از پسر
ادعا نمی کنم که همیشه به یاد کسی که دوسش دارم هستم ولی باید بدونه که حتی اون لحظاتی هم که به یادش نیستم دوسش دارم.
میخواستم شمع باشم و تا آخر عمر به پات بسوزم، ولی نامرد ادیسون، برق رو اختراع کرد
انسان هم میتونه دایره باشه هم یه خط راست. تو می خوای چی کار کنی؟ …تا ابد دور خودت بچرخی یا تا بی نهایت ادامه بدی؟
انجماد قلبها را از خشکسالی چشمها می توان فهمید، چشمی که گریستن نمی تواند ، زیستن نمی داند
به ترکه می گن: می دونی امام رضا رو چه جوری شهید کردن؟ می گه : آره، نامردا تو حرمش بمب گذاشتن
وقتی که وفا قصه برف به تابستان است و محبت گل نایابیست به چه کسی باید گفت: با تو خوشبخت ترین انسانم!؟؟
میخوام به سردی شبهام بخندم... میخوام به پوچی فردام بخندم... وقتی میبینمت با دیگرونی... تو اوج گریه هام میخوام بخندم... میخوام داد بزنم تنهای تنهام... میخوام وقتی میگم تنهام بخندم
کسایی که به فکرمون هستن رو به گریه می اندازیم. ما گریه می کنیم برای کسایی که به فکرمون نیستن. و ما به فکر کسایی هستیم که هیچوقت برامون گریه نمی کنن
در رویاهای کودکانه آموختم به چیزی که به من تعلق ندارد فکر نکنم اما ناگهان او همه ی فکرم شد
زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ..واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ....آلبرت انیشتن
نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » کهکشان ( پنج شنبه 87/10/5 :: ساعت 2:11 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ
عملکرد کلیدهای F در ویندوز xp
با Safe Mode چگونه می توان مشکلات ویندوز را برطرف کرد؟
بهترین حالت Safe Mode
سلام کار دکمه scroll lock بر روی صفحه کی بورد چیست ؟
کلیدهای Insert ، Pause/break . Scroll lock در کیبورد چه کاربردی
ضرورت Disk Defragmentation و Disk Cleanup در ویندوز به زبان ساده
شنود موبایل چگونه انجام میشود؟ + روشهای مقابله
اجرای برنامه ها در یک فضای مجزا در حافظه
اجباری کردن پسورد برای ویندوز 98 همانند ویندوز XP
تهیه ی نسخه ی پشتیبان از رجیستری و تعمیر رجیستری آسیب دیده :
مشاهده ی تغییرات ایجاد شده در رجیستری
[عناوین آرشیوشده]